بنا بر سنت روضه خوانی معمول، روز اول محرم روزی است که ذاکران اهل بیت(ع) به مسئله ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا اشاره کرده و با خواندن اشعاری سوزناک به بیان زبان حال امام حسین(ع) در سرزمین نینوا می پردازند و در ادامه با اشاره به وضعیت حرم اهل بیت(ع) در ابتدای ورود به کربلا با وجود مردانی شجاع و غیور، به مقایسه شرایط روز اول ورود با عصر عاشورا پرداخته و با ذکر مصیبت حضرت زینب(س) و اسارت کاروان اباعبدالله(ع) بر غربت اهل بیت رسول خدا(ص) اشک ماتم می ریزند.
ورود به کربلا
بيشتر منابع، در گزارشهای خود از روز پنج شنبه دوم محرّم سال 61 هجرى، به عنوان روز ورود امام حسين(ع) و يارانش به كربلا یاد كرده اند. با این وجود گزارش دینوری را كه روز ورود امام(ع) به كربلا را روز چهار شنبه اول محرم عنوان کرده است، نباید از نظر دور داشت.
پس از توقفی کوتاه در منزلگاه «البِیضة»،امام(ع) و همراهانش سوار بر مرکب شدند و با شتاب حرکت کردند تا اینکه نزدیک ظهر به سرزمین «نینوا» رسیدند، در این زمان سواری مسلح از دور پدیدار شد که کمانی بر شانه داشت و از کوفه می آمد؛ همه آمدن آن مرد را به نظاره نشستند تا اینکه نزدیک شد. سوار بی آنکه به امام حسین(ع) و اصحابش سلام کند، به حر و همراهانش سلام کرد و بعد نامه ای را به دست حر داد. در این نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود که: «چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین(ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی حصار و بدون آب! به فرستاده ام دستور داده ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.»
حر خدمت امام حسین(ع) آمد و نامه ابن زیاد را برای آن حضرت(ع) قرائت کرد، امام(ع) به او فرمود: "بگذار در «نینوا» و یا «غاضریه» و یا در شُفَیّه فرود آییم." حر گفت: "ممکن نیست، زیرا عبیدالله، این آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!"
زهیر گفت: "به خدا سوگند چنان می بینم که پس از این، کار بر ما سخت تر گردد، یابن رسول الله(ص)! اکنون جنگ با این گروه[حر و یارانش] برای ما آسان تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه می آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می آیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست." امام(ع) فرمود: «درست می گويي اي زهير؛ ولي من آغاز كننده جنگ نخواهم بود.» زهیر گفت: "در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی است که دارای استحکامات طبیعی است به گونه ای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد مگر از یک طرف." امام حسین(ع) فرمود: "نام این آبادی چیست؟" عرض کرد: «عقر». امام(ع) فرمود: "پناه می برم به خدا از "عقر!"
آنگاه، حضرت(ع) متوجه حر شدند و فرمودند: «با ما اندكي بيا. سپس، فرود می آييم.» پس با هم حركت كردند تا به كربلا رسيدند. حُر و يارانش، جلوي [کاروان] امام حسين(ع) ايستادند و آنان را از ادامه مسير، باز داشتند. حُر گفت: "همين جا فرود آی كه فرات، نزديك است." امام(ع) فرمود: «نام اينجا چيست؟» گفتند: كربلا فرمود: اين جا، جايگاه كَرْب (رنج) و بَلاست. پدرم هنگام حركتش به سوي صِفّين، از اين جا گذشت و من با او بودم. ايستاد و از نام آن پرسيد. نامش را به او گفتند. پس فرمود: «اينجا، جايگاه فرود آمدن مَركب هايشان، و اينجا، جايگاه ريخته شدن خون هايشان است.» موضوع را پرسيدند. فرمود: «كارواني از خاندان محمّد(ص)، اين جا فرود می آيند.» سپس امام حسين(ع) فرمود: «اينجا، جايگاه مَركبها و بار و بُنه ماست و [ اينجا]قتلگاه مردانمان و جاى ريخته شدن خونمان است.». آنگاه فرمان داد كه بارهايش را در آن جا، فرود آوردند. آن روز مصادف بود با پنج شنبه، دوم محرّم و به نقلی دیگر مصادف با روز چهارشنبه، اوّل محرّم سال 61 بود.
نقل شده که پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست سپس فرمود: «اللهم انا عترة نبیک محمد(ص) قد اخرجنا و طردنا و ازعجنا عن حرم جدنا و تعدت بنی امیه علینا اللهم فخذ لنا بحقنا و انصرنا علی القوم الظالمین؛ خداوندا بدرستی که ما عترت و خاندان پیامبرت محمد(ص) هستیم که [از شهر و دیارمان] اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان[رسول خدا(ص)] بیرون شدیم و بنی امیه به ما تعرض کردند؛ خدایا پس حقمان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده.» بعد رو به اصحاب کرده فرمودند: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فاذا محصول بالبلاء قل الدیانون؛ مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگی شان در رفاه است پس هرگاه بلاء و سختی حادث شود دینداران کم می شوند.»
در تاریخ آمده که امام حسین (ع) قبل از شهادتش، همه زمین کربلا را از ساکنین غاضریه و نینوی به مبلغ شصت هزار درهم خریداری کرد و به خود آنان صدقه داد و با آنها شرط کرد که مردم را به محل قبر آن حضرت راهنمایی کنند و از آن زائران به مدت سه روز پذیرایی نمایند؛ لذا حرم و مزار امام حسین (ع) و یارانش در این شهر می باشد.
بنا بر سنت روضه خوانی معمول، روز اول محرم روزی است که ذاکران اهل بیت(ع) به مسئله ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا اشاره کرده و با خواندن اشعاری سوزناک به بیان زبان حال امام حسین(ع) در سرزمین نینوا می پردازند و در ادامه با اشاره به وضعیت حرم اهل بیت(ع) در ابتدای ورود به کربلا با وجود مردانی شجاع و غیور، به مقایسه شرایط روز اول ورود با عصر عاشورا پرداخته و با ذکر مصیبت حضرت زینب(س) و اسارت کاروان اباعبدالله(ع) بر غربت اهل بیت رسول خدا(ص) اشک ماتم می ریزند.
ورود به کربلا
بيشتر منابع، در گزارشهای خود از روز پنج شنبه دوم محرّم سال 61 هجرى، به عنوان روز ورود امام حسين(ع) و يارانش به كربلا یاد كرده اند. با این وجود گزارش دینوری را كه روز ورود امام(ع) به كربلا را روز چهار شنبه اول محرم عنوان کرده است، نباید از نظر دور داشت.
پس از توقفی کوتاه در منزلگاه «البِیضة»،امام(ع) و همراهانش سوار بر مرکب شدند و با شتاب حرکت کردند تا اینکه نزدیک ظهر به سرزمین «نینوا» رسیدند، در این زمان سواری مسلح از دور پدیدار شد که کمانی بر شانه داشت و از کوفه می آمد؛ همه آمدن آن مرد را به نظاره نشستند تا اینکه نزدیک شد. سوار بی آنکه به امام حسین(ع) و اصحابش سلام کند، به حر و همراهانش سلام کرد و بعد نامه ای را به دست حر داد. در این نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود که: «چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین(ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی حصار و بدون آب! به فرستاده ام دستور داده ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.»
حر خدمت امام حسین(ع) آمد و نامه ابن زیاد را برای آن حضرت(ع) قرائت کرد، امام(ع) به او فرمود: "بگذار در «نینوا» و یا «غاضریه» و یا در شُفَیّه فرود آییم." حر گفت: "ممکن نیست، زیرا عبیدالله، این آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!"
زهیر گفت: "به خدا سوگند چنان می بینم که پس از این، کار بر ما سخت تر گردد، یابن رسول الله(ص)! اکنون جنگ با این گروه[حر و یارانش] برای ما آسان تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه می آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می آیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست." امام(ع) فرمود: «درست می گويي اي زهير؛ ولي من آغاز كننده جنگ نخواهم بود.» زهیر گفت: "در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی است که دارای استحکامات طبیعی است به گونه ای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد مگر از یک طرف." امام حسین(ع) فرمود: "نام این آبادی چیست؟" عرض کرد: «عقر». امام(ع) فرمود: "پناه می برم به خدا از "عقر!"
آنگاه، حضرت(ع) متوجه حر شدند و فرمودند: «با ما اندكي بيا. سپس، فرود می آييم.» پس با هم حركت كردند تا به كربلا رسيدند. حُر و يارانش، جلوي [کاروان] امام حسين(ع) ايستادند و آنان را از ادامه مسير، باز داشتند. حُر گفت: "همين جا فرود آی كه فرات، نزديك است." امام(ع) فرمود: «نام اينجا چيست؟» گفتند: كربلا فرمود: اين جا، جايگاه كَرْب (رنج) و بَلاست. پدرم هنگام حركتش به سوي صِفّين، از اين جا گذشت و من با او بودم. ايستاد و از نام آن پرسيد. نامش را به او گفتند. پس فرمود: «اينجا، جايگاه فرود آمدن مَركب هايشان، و اينجا، جايگاه ريخته شدن خون هايشان است.» موضوع را پرسيدند. فرمود: «كارواني از خاندان محمّد(ص)، اين جا فرود می آيند.» سپس امام حسين(ع) فرمود: «اينجا، جايگاه مَركبها و بار و بُنه ماست و [ اينجا]قتلگاه مردانمان و جاى ريخته شدن خونمان است.». آنگاه فرمان داد كه بارهايش را در آن جا، فرود آوردند. آن روز مصادف بود با پنج شنبه، دوم محرّم و به نقلی دیگر مصادف با روز چهارشنبه، اوّل محرّم سال 61 بود.
نقل شده که پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست سپس فرمود: «اللهم انا عترة نبیک محمد(ص) قد اخرجنا و طردنا و ازعجنا عن حرم جدنا و تعدت بنی امیه علینا اللهم فخذ لنا بحقنا و انصرنا علی القوم الظالمین؛ خداوندا بدرستی که ما عترت و خاندان پیامبرت محمد(ص) هستیم که [از شهر و دیارمان] اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان[رسول خدا(ص)] بیرون شدیم و بنی امیه به ما تعرض کردند؛ خدایا پس حقمان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده.» بعد رو به اصحاب کرده فرمودند: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فاذا محصول بالبلاء قل الدیانون؛ مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگی شان در رفاه است پس هرگاه بلاء و سختی حادث شود دینداران کم می شوند.»
در تاریخ آمده که امام حسین (ع) قبل از شهادتش، همه زمین کربلا را از ساکنین غاضریه و نینوی به مبلغ شصت هزار درهم خریداری کرد و به خود آنان صدقه داد و با آنها شرط کرد که مردم را به محل قبر آن حضرت راهنمایی کنند و از آن زائران به مدت سه روز پذیرایی نمایند؛ لذا حرم و مزار امام حسین (ع) و یارانش در این شهر می باشد.
پس از پيشروي دشمن به سمت خرمشهر، عراقيها تا 19 مهر، همچنان در مدخل شهر و حوالي آن درگير بودند. همچنين عقبه نيروهاي خودي با استفاده از پل خرمشهر باز بود و تردد در آن صورت ميگرفت. در اين حال گر چه مقاومت در داخل خرمشهر، نيروهاي عراقي را با تلفات زياد و كندي در پيشروي روبرو ساخت، ولي در عين حال، عدم تقويت نيروهاي خودي و نبودن آتش پشتيباني و... موجب گرديد كه دشمن بدون برخورد با مقاومت جدي، شهر را در اين روز به محاصره كامل خود درآوَرَد. از اين پس درگيري مدافعان شهر با متجاوزان عراقي شدت يافت تا اين كه پس از خلق حماسهاي جاودان، خرمشهر در چهارم آبان 35 1359 روز پس از آغاز جنگ، سقوط كرد.
پس از پيشروي دشمن به سمت خرمشهر، عراقيها تا 19 مهر، همچنان در مدخل شهر و حوالي آن درگير بودند. همچنين عقبه نيروهاي خودي با استفاده از پل خرمشهر باز بود و تردد در آن صورت ميگرفت. در اين حال گر چه مقاومت در داخل خرمشهر، نيروهاي عراقي را با تلفات زياد و كندي در پيشروي روبرو ساخت، ولي در عين حال، عدم تقويت نيروهاي خودي و نبودن آتش پشتيباني و... موجب گرديد كه دشمن بدون برخورد با مقاومت جدي، شهر را در اين روز به محاصره كامل خود درآوَرَد. از اين پس درگيري مدافعان شهر با متجاوزان عراقي شدت يافت تا اين كه پس از خلق حماسهاي جاودان، خرمشهر در چهارم آبان 35 1359 روز پس از آغاز جنگ، سقوط كرد.
آیت اللَّه حاج سیدمصطفی خمینی در آذرماه 1309 ش در قم به دنیا آمد و پس از گذراندن دوران ابتدایی، در 16 سالگی به تحصیل علوم اسلامی روی آورد. وی از سال 1330 در درس خارج پدر فرزانه خویش و آیتاللَّه بروجردی حاضر شد و از محضر آیات عظام علامه طباطبایی، سیدمحمد محقق داماد، شیخ مرتضی حائری و سید محمد باقر سلطانی طباطبایی بهره برد. ایشان از سال 1341 همراه با امام به مبارزه با رژیم پرداخت و در پیشبرد نهضت اسلامی نقش بسزایی ایفا كرد. وی پس از تبعید حضرت امام به تركیه، با سیل خروشان مردم خشمگین به خیابانها آمد و به بیوت مراجع رفت. پس از این حركت ضدرژیم، عوامل طاغوت او را دستگیر و پس از آزادی چند روزه، به تركیه تبعید كردند. حاج آقا مصطفی پس از چند ماه حضور در تركیه، در مهر 1344 ش به همراه پدر به نجف رفته و به درس و بحث پرداخت. ایشان از همان جا نیز شیوههای نوین مبارزه با شاه را دنبال میكرد و مشاوری برجسته و متعهد برای امام بود. در نجف، مدتی به دلیل كوششهایی كه علیه رژیم ضداسلامی عراق انجام داد دستگیر شد و او را به شدت از فعالیتهای سیاسی منع كردند. سرانجام آیتاللَّه مصطفی خمینی در اول آبان 1356 ش برابر با 9 ذی قعده 1397 ق در 47 سالگی به شكل مرموزانهای به شهادت رسید. حضرت امام، رحلت حاج سیدمصطفی را از الطاف خفیه الهی خواندند و در مورد فرزند دلبندشان فرمودند: "مصطفی امید آینده اسلام و ایران بود". بازتاب خبر ارتحال ایشان، ابعاد بسیار وسیعی به خود گرفت و در حركت توفنده مردم انقلابی مؤثر بود.بدن مطهر آن شهید با آب فرات غسل داده شد و در كنار مقبره علامه حلی در صحن امام علی(ع) مدفون گردید.ازآیتاللَّه حاج سید مصطفی خمینی آثار متعددی بر جای مانده است كه مكاسب محرمه در 2 جلد، تفیسر قرآن در 3 جلد و كتاب الاصول از آن جمله اند.
آیت اللَّه حاج سیدمصطفی خمینی در آذرماه 1309 ش در قم به دنیا آمد و پس از گذراندن دوران ابتدایی، در 16 سالگی به تحصیل علوم اسلامی روی آورد. وی از سال 1330 در درس خارج پدر فرزانه خویش و آیتاللَّه بروجردی حاضر شد و از محضر آیات عظام علامه طباطبایی، سیدمحمد محقق داماد، شیخ مرتضی حائری و سید محمد باقر سلطانی طباطبایی بهره برد. ایشان از سال 1341 همراه با امام به مبارزه با رژیم پرداخت و در پیشبرد نهضت اسلامی نقش بسزایی ایفا كرد. وی پس از تبعید حضرت امام به تركیه، با سیل خروشان مردم خشمگین به خیابانها آمد و به بیوت مراجع رفت. پس از این حركت ضدرژیم، عوامل طاغوت او را دستگیر و پس از آزادی چند روزه، به تركیه تبعید كردند. حاج آقا مصطفی پس از چند ماه حضور در تركیه، در مهر 1344 ش به همراه پدر به نجف رفته و به درس و بحث پرداخت. ایشان از همان جا نیز شیوههای نوین مبارزه با شاه را دنبال میكرد و مشاوری برجسته و متعهد برای امام بود. در نجف، مدتی به دلیل كوششهایی كه علیه رژیم ضداسلامی عراق انجام داد دستگیر شد و او را به شدت از فعالیتهای سیاسی منع كردند. سرانجام آیتاللَّه مصطفی خمینی در اول آبان 1356 ش برابر با 9 ذی قعده 1397 ق در 47 سالگی به شكل مرموزانهای به شهادت رسید. حضرت امام، رحلت حاج سیدمصطفی را از الطاف خفیه الهی خواندند و در مورد فرزند دلبندشان فرمودند: "مصطفی امید آینده اسلام و ایران بود". بازتاب خبر ارتحال ایشان، ابعاد بسیار وسیعی به خود گرفت و در حركت توفنده مردم انقلابی مؤثر بود.بدن مطهر آن شهید با آب فرات غسل داده شد و در كنار مقبره علامه حلی در صحن امام علی(ع) مدفون گردید.ازآیتاللَّه حاج سید مصطفی خمینی آثار متعددی بر جای مانده است كه مكاسب محرمه در 2 جلد، تفیسر قرآن در 3 جلد و كتاب الاصول از آن جمله اند.
دشت وسيع و دره «شيلر» ميان شهر مرزي «بانه» و «مريوان» با فرورفتگي خاصي كه از خاك عراق به داخل ايران دارد، در گذشته و در تاريخ جنگ تحميلي منطقه مهمي به شمار ميرود. بلنديهاي «سورن»، «سوركوه» و«كاني مانگا» در دهانه اين دشت قرار دارند. عمليات «والفجر4» در سه مرحله با هدف وصل اين بلنديها به يكديگر در خط خودي، از روز27 مهر ماه1362 به مدت 33 روز در منطقه جبهه شمالي سليمانيه و پنجوين انجام شد.
دشت وسيع و دره «شيلر» ميان شهر مرزي «بانه» و «مريوان» با فرورفتگي خاصي كه از خاك عراق به داخل ايران دارد، در گذشته و در تاريخ جنگ تحميلي منطقه مهمي به شمار ميرود. بلنديهاي «سورن»، «سوركوه» و«كاني مانگا» در دهانه اين دشت قرار دارند. عمليات «والفجر4» در سه مرحله با هدف وصل اين بلنديها به يكديگر در خط خودي، از روز27 مهر ماه1362 به مدت 33 روز در منطقه جبهه شمالي سليمانيه و پنجوين انجام شد.
حمله در ساعت 24 و با رمز «ياالله ياالله ياالله» در منطقهاي به وسعت صدها كيلومترمربع آغاز شد. نيروها از دو محور بانه و بلنديهاي «لري»، «گرمك»، «كنگرك» و در محور مريوان و بلنديهاي پنجوين به نام «زله»، «مارو» و «خلوزه» به پيشروي پرداختند.
در مرحله دوم، پس از گذشت دو روز از مرحله نخست، بلنديهاي سورن و كانيمانگا و چندين نقطه ديگر آزاد شد، اما بر اثر پاتكهاي دشمن روي قلههاي كانيمانگا، برخي از مناطق دست به دست شد و نهايتا در اشغال دشمن باقي ماند.
مرحله سوم عمليات روز دوم آبان ماه 1362 آغاز شد. سپاه پاسداران تنها با 25 گردان وارد عمل شد و در مجموع هزار كيلومترمربع شامل300 كيلومتر از اراضي ايران و 700 كيلومتر از اراضي عراق آزاد شد و معابر نفوذي گروهكهاي ضدانقلاب به داخل ايران در دره شيلر مسدود شد.
اين عمليات را هشت لشكر و دو تيپ از سپاه و يك لشكر پياده از ارتش به انجام رساندند. فرآيند اين عمليات، تصرف پيشرفتگي دشت شيلر، شهر و پادگان پنجوين و گرمك عراق و تسلط بر13 شهر و روستاي عراق، همراه با 19 هزار تن كشته و زخمي و اسير و نابودي دهها گردان كماندويي و مخصوص و گروهان دشمن بود.
دستاورد ديگر اين عمليات خارج ساختن شهر مريوان از زير ديد و تير دشمن و فراهمسازي مقدمات عمليات آتي در استان سليمانيه عراق بود. همچنين با انجام اين حمله 200 تن از رزمندگان اسلام از اسارت افراد ضدانقلاب آزاد شدند.
ارتش عراق در طول اين عمليات 10 فروند هواپيما، يك فروند چرخبال، بيش از90 دستگاه تانك و نفربر زرهي،200 دستگاه خودرو و انبوهي از سلاح و مهمات خود را از دست داد و پنج ستگاه تانك و نفربر،10 دستگاه لودر و بولدوزر،200 دستگاه خودرو سبك و سنگين،20 قبضه سلاح ضدهوايي سام7 ، تعدادي وسايل مخابراتي، مهمات و سلاحهاي سبك و سنگين از دشمن به غنيمت نيروهاي ايراني درآمد.
در اين عمليات سردار شهيد علي رضائيان فرمانده قرارگاه مقدم حمزه سيدالشهدا در منطقه به شهادت رسيد.
دشت وسيع و دره «شيلر» ميان شهر مرزي «بانه» و «مريوان» با فرورفتگي خاصي كه از خاك عراق به داخل ايران دارد، در گذشته و در تاريخ جنگ تحميلي منطقه مهمي به شمار ميرود. بلنديهاي «سورن»، «سوركوه» و«كاني مانگا» در دهانه اين دشت قرار دارند. عمليات «والفجر4» در سه مرحله با هدف وصل اين بلنديها به يكديگر در خط خودي، از روز27 مهر ماه1362 به مدت 33 روز در منطقه جبهه شمالي سليمانيه و پنجوين انجام شد.
دشت وسيع و دره «شيلر» ميان شهر مرزي «بانه» و «مريوان» با فرورفتگي خاصي كه از خاك عراق به داخل ايران دارد، در گذشته و در تاريخ جنگ تحميلي منطقه مهمي به شمار ميرود. بلنديهاي «سورن»، «سوركوه» و«كاني مانگا» در دهانه اين دشت قرار دارند. عمليات «والفجر4» در سه مرحله با هدف وصل اين بلنديها به يكديگر در خط خودي، از روز27 مهر ماه1362 به مدت 33 روز در منطقه جبهه شمالي سليمانيه و پنجوين انجام شد.
حمله در ساعت 24 و با رمز «ياالله ياالله ياالله» در منطقهاي به وسعت صدها كيلومترمربع آغاز شد. نيروها از دو محور بانه و بلنديهاي «لري»، «گرمك»، «كنگرك» و در محور مريوان و بلنديهاي پنجوين به نام «زله»، «مارو» و «خلوزه» به پيشروي پرداختند.
در مرحله دوم، پس از گذشت دو روز از مرحله نخست، بلنديهاي سورن و كانيمانگا و چندين نقطه ديگر آزاد شد، اما بر اثر پاتكهاي دشمن روي قلههاي كانيمانگا، برخي از مناطق دست به دست شد و نهايتا در اشغال دشمن باقي ماند.
مرحله سوم عمليات روز دوم آبان ماه 1362 آغاز شد. سپاه پاسداران تنها با 25 گردان وارد عمل شد و در مجموع هزار كيلومترمربع شامل300 كيلومتر از اراضي ايران و 700 كيلومتر از اراضي عراق آزاد شد و معابر نفوذي گروهكهاي ضدانقلاب به داخل ايران در دره شيلر مسدود شد.
اين عمليات را هشت لشكر و دو تيپ از سپاه و يك لشكر پياده از ارتش به انجام رساندند. فرآيند اين عمليات، تصرف پيشرفتگي دشت شيلر، شهر و پادگان پنجوين و گرمك عراق و تسلط بر13 شهر و روستاي عراق، همراه با 19 هزار تن كشته و زخمي و اسير و نابودي دهها گردان كماندويي و مخصوص و گروهان دشمن بود.
دستاورد ديگر اين عمليات خارج ساختن شهر مريوان از زير ديد و تير دشمن و فراهمسازي مقدمات عمليات آتي در استان سليمانيه عراق بود. همچنين با انجام اين حمله 200 تن از رزمندگان اسلام از اسارت افراد ضدانقلاب آزاد شدند.
ارتش عراق در طول اين عمليات 10 فروند هواپيما، يك فروند چرخبال، بيش از90 دستگاه تانك و نفربر زرهي،200 دستگاه خودرو و انبوهي از سلاح و مهمات خود را از دست داد و پنج ستگاه تانك و نفربر،10 دستگاه لودر و بولدوزر،200 دستگاه خودرو سبك و سنگين،20 قبضه سلاح ضدهوايي سام7 ، تعدادي وسايل مخابراتي، مهمات و سلاحهاي سبك و سنگين از دشمن به غنيمت نيروهاي ايراني درآمد.
در اين عمليات سردار شهيد علي رضائيان فرمانده قرارگاه مقدم حمزه سيدالشهدا در منطقه به شهادت رسيد.
یام انتصاب رهبری به سردار رجبعلی محمدزاده
بسم الله الرحمن الرحيم
جنايت تروريستهاي خونخوار در بلوچستان چهرهي اهريمني دشمنان امنيت و وحدت را كه از سوي سازمانهاي جاسوسي برخي دولتهاي استكباري حمايت ميشوند، بيش از پيش آشكار ساخت.
به شهادت رساندن مؤمنان فداكاري همچون سردار شجاع و با اخلاص شهيد نورعلي شوشتري و ديگر فرماندهان آن بخش از كشور و دهها نفر از برادران شيعه و سنّي و فارس و بلوچ، جنايتي در حق ملت ايران و بخصوص منطقهي بلوچستان است كه اين انسانهاي شريف، همت خود را بر امنيت و آبادي آن نهاده و مخلصانه براي آن تلاش ميكردند.
دشمنان بدانند كه اين ددمنشيها نخواهد توانست عزم راسخ ملت و مسئولان را در پيمودن راه عزت و افتخار كه همان راه اسلام و مبارزه با جنود شيطان است، سست كند و به وحدت و همدلي مذاهب و اقوام ايراني خدشه وارد سازد.
مزدوران حقير و پليد استكبار نيز يقين داشته باشند كه دست قدرتمند نظام اسلامي در دفاع از امنيت آن منطقهي مظلوم و آن مردم وفادار، لحظهئي كوتاهي نخواهد كرد و متجاوزان به جان و مال و امنيت مردم را به سزاي اعمال خيانتكارانه خواهد رسانيد.
اينجانب شهادت جان باختگان اين حادثه بويژه سرداران شهيد شوشتري و محمدزاده و ديگر پاسداران عزيز را به خانواده هاي محترم آنان تبريك و تسليت گفته، علوّ درجات آنان و شفاي عاجل آسيب ديدگان را از خداوند متعال مسألت مينمايم.
سيّدعلي خامنهاي
27/مهر/1388
یام انتصاب رهبری به سردار رجبعلی محمدزاده
بسم الله الرحمن الرحيم
جنايت تروريستهاي خونخوار در بلوچستان چهرهي اهريمني دشمنان امنيت و وحدت را كه از سوي سازمانهاي جاسوسي برخي دولتهاي استكباري حمايت ميشوند، بيش از پيش آشكار ساخت.
به شهادت رساندن مؤمنان فداكاري همچون سردار شجاع و با اخلاص شهيد نورعلي شوشتري و ديگر فرماندهان آن بخش از كشور و دهها نفر از برادران شيعه و سنّي و فارس و بلوچ، جنايتي در حق ملت ايران و بخصوص منطقهي بلوچستان است كه اين انسانهاي شريف، همت خود را بر امنيت و آبادي آن نهاده و مخلصانه براي آن تلاش ميكردند.
دشمنان بدانند كه اين ددمنشيها نخواهد توانست عزم راسخ ملت و مسئولان را در پيمودن راه عزت و افتخار كه همان راه اسلام و مبارزه با جنود شيطان است، سست كند و به وحدت و همدلي مذاهب و اقوام ايراني خدشه وارد سازد.
مزدوران حقير و پليد استكبار نيز يقين داشته باشند كه دست قدرتمند نظام اسلامي در دفاع از امنيت آن منطقهي مظلوم و آن مردم وفادار، لحظهئي كوتاهي نخواهد كرد و متجاوزان به جان و مال و امنيت مردم را به سزاي اعمال خيانتكارانه خواهد رسانيد.
اينجانب شهادت جان باختگان اين حادثه بويژه سرداران شهيد شوشتري و محمدزاده و ديگر پاسداران عزيز را به خانواده هاي محترم آنان تبريك و تسليت گفته، علوّ درجات آنان و شفاي عاجل آسيب ديدگان را از خداوند متعال مسألت مينمايم.
سيّدعلي خامنهاي
27/مهر/1388